بعد نیمه شبانه

اومدم بگم از حضور زود هنگام پاییز اصلا خوشحال نیستم :)) بعد نیمه شبانه...

درسته وقتی شب نخوابیدم زود بیدار شدن دردسره، ولی کلا عاشق این سیستم ده بخوابیم هفت پاشیم هستم. بعد نیمه شبانه...

عادت نصف شب غذا خوردن رو خیلی وقته از سرم انداختم.

ولی الان یه چیزی داره ذهنمو قلقلک میده که برم سر یخچال.

خودم میدونم که چقدر اینکار حالمو بد میکنه.

پس یه چایی نصف شبانه میریزم و مقاومت میکنم.

بعد نیمه شبانه...

اسم مستعارش شد توتو علت خاصی هم نداره، شاید بخاطر سحرخیزیش.

هر صبح شیش بیداره و من هر صبح تا هفت تو خواب نگاهش میکنم تا بتونم بیدار شم.

الانم پوشکش عوض شده و منتظر صبحونست در حالی که بقیه خوابن.

این ویدیو انگیزشی‌ ها هست برای مامانا که میگه قبل از بچه بیدار شین حالتون بهتره، یعنی من پنج بیدار شم؟

نو وِی :))

بعد نیمه شبانه...

یکی از قشنگیای مامانم اینه که وقتی میخوان برام خرید کنن نود درصد حواسشون به اینه که بپسندم چیزی که دارن برام میخرن رو. هی زنگ بزنن از مغازه، عکس بفرستن و بگن خوبه؟ همینو دوست داری یا باز بگردم؟کوچیکتر که بودم خیلی میگفتم نه خوب نیست و گاهی میشد تا سه-چهار ساعت‌ دور خیابون میگشتن دنبال وسیله مد نظرم :/الان که کمی عاقل تر شدم و بیشتر خرید هام رو هم خودم میکنم سعی میکنم همون اول بگم خوبه، یا لااقل دوم :))خلاصه اینکه امروز قرار گذاشتیم اونا بمونن خونه پیش بچها و من اونی باشم که بره براشون دنبال خرید. میخوام تا میشه دنبال بهترینش بگردم و جبران کنم. بعد نیمه شبانه...